Defend Iran بازگشت به

April 29, 2011

بمباران و معرکه اذدواج


اين روز ها تمام رسانه های گروهی خصوصا تلويزيون ،اخبار ان به مراسم اذدواج پادشاه اينده انگستان اختصاس داده شده.چنان در بوق و کرنا می کوبند که تمام زندگی مردم و مکالمات روزانه انها را تحت الشعا قرار داده حتی دختری در مکزيک دست به اعتصاب غذا زد تا اين خانم بتواند در خيابان عبور کالسکه عروس و داماد را تماشا کند تا خود در ارزوی دست نيافتنی به چنين رويايی برای مدتی درد های خود را فراموش کند.همزمان که بحث داغی در رابطه با لباس ،انگشتر و ..... با تمام جزئيات ان گفتار ساکنان غرب و امريکای شمالی است،امپرياليست های ريز و، ، درشت امريکا، فرانسه، ايتاليا،کانادا و انگلستان مشغول توطئه و بمباران مردم بی دفاع مصر و ليبی ،بحرين،سوريه،مشغول هستند.بمب های خود را روی مردم بی دفاعی می ريزند که ساليان سال تحت ستم ديکتاتور های وابسطه و غير وابسطه قرار دارند و برای انسانهای اين طرف دنيا موجودات فراموش شده و نقطه های ريزی هستند که قابل پاک شدن هستند.فقر و گرانی و بيکاری بمباران و کشتار و توطئه و قتل و عام فراموش شده و تنها اذدواج موجودات زائد ی که بودن انها جز تحميل هزينه های سر سام اور برای ماليات دهندگان چيزی در بر ندارد. در يک کلام فقدان انها به عنوان شاه و سوپاپ اطمينان به نفع مردم زحمتکش خواهد بود .همينها مردم اين طرف دنيا را با مراسم عروسی سرگرم می کنند و هم زمان در ليبی بمب های خود را بر سر ادمهای بی گناه می ريرند و مادرن بيشماری را داغدار می کنند.مادران در انطرف دنيا با چشمان گريان جسد تکه تکه شده فرزندان خود را بدرقه می کنند و در اين طرف مردمان بی خبری با چشمان خود کالسکه رنگينی را بدرقه ميکنند.انسانيت بدست فراموشی سپرده شده.هر کس بکار روزانه خود مشغول و مردم اسيا نتنها فراموش شده اند بلکه همين شاهان و ديگر نمايندگان سرمايه سعی می کنند که مردم را قانع کنند که دليل بالا رفتن بنزين و ديگر کالا های مورد نياز اين جماعت همان انسان های بمباران شده هستند.ننگ و نفرت بر تعفن و زالو صفتی شما.پاينده و پيروز زحمتکشان دنيا.
ارانی
Apr,29,2011

بیژن پاکزاد نا قهرمانی دیگر ....


در ماهی که گذشت جراید و رادیو تلویزیون های خارج از کشور طی گفتگوها، مصاحبه ها و گفتارها و نوشته های خود، در رثای یکی دیگر از نا قهرمانان دنیای متعقن سرمایه داری، بیژن پاکزاد، طراح معروف لباس، جنجال به راه انداختند.
در رثای کسی که یکی از افتخاراتش این بود که با بلاهتی آریستوکراتیک، بر سر در ورودی بوتیک معروفش در لس آنجلس، با حروف درشت نوشته بود "زنده باد امپریالیسم"، و با اینکار خود به مردم ایران و مردم خاورمیانه، افریقا و همه جهان که سالها زیر سم سرکوب امپریالیسم منکوب و معدوم شده اند، پوزخند معناداری زده بود.
کسی که یکی از افتخارات اش این بود که منفورترین شخصیت های معاصر، بوش های پدر و پسر، از مشتریانش هستند. کسی که با لقب "سلطان تجملات"، مانند همه ناقهرمانان دنیای پول و ثروت، عنوان قهرمانی خود را با پایکوبی به روی لاشه ی زحمت بدست آورده بود.
او مسلما یک هنزمند بود. اما هنرمندی که نه مانند صمد بهرنگی ها و شاملوها که بقیمت مرگ و فقر در برابر زورمندان ایستادند، بلکه هنرمندی که هنرش را، بخاطر سهم بردن از پول و ثروتی که از گرده ملیون ها انسان مفلوک و زحمتکش بیرون کشیده شده بود، در اختیار اربابان و صاحبان زر و زور گذارده بود تا با طراحی های زیبای خود به دنیای زشت و نفرت انگیز آنان رنگ و جلائی بدهد.
آقای بیژن یکی دیگر از افراد از نظر اخلاقی بی مقدار و ناچیزی بود که در دنیای بی قهرمان سرمایه داری، توسط مجیزگویان آن، در کنار پرنسس دیاناها، مادر ترساها، ریگان ها و تاچرها، روی سکوی قهرمانی قرار گرفته بود تا به دنیای بی افتخارسرمایه داری مدال افتخاری بدهد. او از جمله ناقهرمانانی بود که با رنگ و لعاب دروغ و تبلیغات، و بر خلاف قهرمانان واقعی که برای همیشه در خاطره ها زنده و جاوید می مانند، یک لحظه، و فقط یک لحظه، می درخشند و بعد برای همیشه خاموش می شوند. سیامک ستوده

April 18, 2011

اول ماه مه

رویدادهای ماه مه 1886 از دل جنبش کارگری برای کاهش زمان کار به وجود آمد. این جنبش در دهه 1860 در آمریکا مبارزه برای 8 ساعت کار را در دستور کار خود قرار داد. در سال 1863 اتحادیه ماشین کاران فیلادلفیا بر زمینه جنگ داخلی بردگان علیه برده داران مبارزه برای تحقق 8 ساعت کار را در اولویت قرار داد. در سال 1884 یک سازمان کارگری (FOTLU ) که بعدأ به فدراسیون کارگران آمریکا (AFL ) تبدیل شد قطعنامه ای صادر و اعلام کرد که از اول ماه مه 1886 روز کار باید 8 ساعت شود. تا پیش از ماه مه 1886 بیش از 30000 نفر از کارگران آمریکا 8 ساعت کار را به دست آوردند. اما اکثر سرمایه داران در مقابل این خواست مقاومت کردند. در روز اول ماه مه 1886 به رغم تبلیغات کارفرمایان که می گفتند کارگران در این روز دست به خشونت خواهند زد صدها هزار کارگر آمریکایی به صورت مسالمت آمیز اعتصاب و راه پیمایی کردند. بزرگ ترین تظاهرات در شیکاگو شکل گرفت که در آن 90000 کارگر راه پیمایی کردند. رهبری این تظاهرات عمدتأ در دست کارگران آنارشیست بود. 35هزار نفر از کارگران بسته بندی گوشت در شیکاگو در همین روز موفق شدند 8 ساعت کار را به دست آورند. ساموئل گومپرز، رهبر فدراسیون کارگران آمریکا، در سخنرانی خود در همین روز در نیویورک گفت از روز اول ماه مه همیشه به عنوان صدور دومین اعلامیه استقلال آمریکا یاد خواهد شد. اعتصاب و تظاهرات در روزهای دوم و سوم ماه مه نیز ادامه یافت. در بعد از ظهر سوم ماه مه کارگران چوب بری شیکاگو در محل کارخانه خود تجمع کرده بودند و یکی از رهبران کارگران به نام اسپایز برای آنان سخنرانی می کرد. در نزدیکی این محل، کارخانه مک کورمیک قرار داشت که ماشین آلات کشاورزی تولید می کرد. کارگران این کارخانه نیز برای 8 ساعت کار اعتصاب کرده بودند. اما کارفرما آنان را به کارخانه راه نمی داد و به جای آنان عده ای اعتصاب شکن را به کار گمارده بود. کارگران اعتصابی پشت در کارخانه تجمع کرده بودند. چند صد تن از کارگران چوب بری به قصد حمایت از این کارگران و برای تنبیه اعتصاب شکنان در هنگام تعویض شیفت به سوی این کارخانه راه افتادند. پلیس شیکاگو به محض اطلاع از قصد این کارگران به فاصله 15 دقیقه در محل حاضر شد و برای متفرق کردن کارگران شروع به تیراندازی کرد. با شنیدن صدای تیر، سایر کارگران چوب بری نیز به قصد کمک به رفقای خود به سمت کارخانه مک کورمیک حرکت کردند. اما پلیس راه را بر آنان بست و به سویشان تیراندازی کرد. در این تیراندازی دست کم چهار نفر از کارگران کشته و عده زیادی زخمی شدند. پس از این واقعه، آگوست اسپایز دو اعلامیه به زبان های انگلیسی و آلمانی صادر کرد.عنوان اعلامیه اول این بود: انتقام! کارگران مسلح شوید! که در آن مسئولیت کشتار کارگران بر عهده کارفرمایان گذاشته شده بود. اعلامیه دیگر کارگران را برای روز بعد به شرکت در یک تجمع در میدان تره بار شیکاگو برای محکوم کردن کشتار کارگران فرا می خواند. روز چهارم ماه مه 1886 بازداشت و سرکوب وسیع کارگران آغاز شد. اما به رغم این سرکوب، در بعد از ظهر این روز حدود 3000 کارگر در میدان تره بار شیکاگو جمع شدند. نخست آگوست اسپایز و آلبرت پارسونز، هر دو از رهبران کارگران، سخنرانی کردند و پس از این که آنان محل را ترک کردند ساموئل فیلدن، یکی دیگر از رهبران کارگران، در حال سخنرانی بود که 180 نفر پلیس سر رسیدند و از کارگران خواستند متفرق شوند. فیلدن اعتراض کرد و گفت که تجمع کارگران مسالمت آمیز است. در همین اثنا از میان کارگران بمبی به طرف پلیس پرتاب شد که با انفجار آن 66 پلیس زخمی شدند که سپس 7 نفر از آن ها مردند. پس از این حادثه، پلیس به سوی کارگران آتش گشود که در جریان آن 200 نفر از کارگران زخمی و چندین نفر کشته شدند. به دنبال موج سرکوب، 8 تن از رهبران کارگران که همه آنارشیست بودند دستگیر شدند. از این 8 تن در هنگام بمب اندازی فقط یکی در محل حضور داشت که او هم در حال سخنرانی بود. دادگاه، به جز یکی که به 51 سال حبس محکوم شد بقیه را به اعدام محکوم کرد. دو تن از محکومان به اعدام تقاضای عفو کردند که پذیرفته شد و حکم آنان به حبس ابد تقلیل یافت. یکی دیگر از اعدامی ها در زندان خودکشی کرد و چهار نفر بقیه به نام های آگوست اسپایز، آلبرت پارسونر، آدولف فیشر و جرج انگل در 11 نوامبر 1887 اعدام شدند. 6 سال بعد فرماندار ایلی نوی سه کارگر زندانی را آزاد و اعلام کرد که کارگران اعدام شده بی گناه بوده اند. و بدین سان معلوم شد که کل قضیه پرتاب بمب و محاکمه کارگران توطئه ای برای سرکوب جنبش کارگری بوده است.

سال های 1886 تا 1888 سال های سرکوب کارگران آمریکا بود. اما کارگران سایر کشورها به ویژه کشورهای اروپایی به حمایت از کارگران آمریکایی برخاستند. در اثر این حمایت ها، فدراسیون کارگران آمریکا در سال 1888 پیشنهاد کرد که روز اول ماه مه1890 به روز تحقق 8 ساعت کار از طریق اعتصاب و تظاهرات تبدیل شود. در سال 1889به مناسبت صدمین سالگرد انقلاب کبیر فرانسه بیش از 400 هیأت نمایندگی در کنگره بین المللی سوسیالیست ها، که در واقع کنگره موسس انترناسیونال دوم بود، در پاریس حضور به هم رساندند. ساموئل گومپرز رهبر فدراسیون کارگران آمریکا نیز نماینده خود را به این کنگره اعزام کرده بود تا پیشنهاد فوق را مطرح کند. این کنگره قطعنامه ای صادر کرد و در آن تمام کارگران جهان را به اعتصاب و تظاهرات در اول ماه مه 1890 فرا خواند. در این روز کارگران آمریکا و اروپا و نیز شیلی، پرو و کوبا به این فراخوان پاسخ مثبت دادند. فردریش انگلس که در این روز خود در اجتماع نیم میلیون نفری کارگران انگلیس در هاید پارک لندن حضور داشت، این تجمع را چنین گزارش کرد: «هم اکنون که دارم این سطور را می نویسم، پرولتاریای اروپا و آمریکا دارد از نیروهای خود سان می بیند. این نیروها برای نخستین بار به سان یک ارتش و زیر یک پرچم بسیج شده اند تا برای یک هدف فوری یعنی 8 ساعت کار در روز بجنگند.» با آن که قطعنامه فوق کارگران را فقط برای اول ماه مه 1890 به تظاهرات فرا خوانده بود، اما این رویداد در سال های بعد نیز تکرار شد و بدین سان روز تاریخی اول ماه مه یعنی روز جهانی کارگر پدید آمد.

(برگرفته از متن سخنرانی محسن حکیمی در اول ماه مه 1382 در شهر کرج)

26 فروردین 1390

حال من خوب است

پاسخی به "حالم بد است"

بر عکس حال من خوب است چون :

چون خود را از مردم جدا نمیبینم و به خود اجازه نمیدهم از مسندی بالا آنها را قضاوت کنم.

چون قبول میکنم که ما انسانها هم رفتارهای مسئولانه داریم و هم تحت تاثیر نظامهای فاسد، دچار گمراهی و رفتارهای غیر مسئولانه مشویم.

چون من جزء مردمی هستم که برای آزادی مبارزه میکنند، ولی تک تیر اندازهای نظامهای فاسد سینه آنها را نشانه میگیرند

چون قبل از اینکه به دیگران اعتراض کنم، رفتار و اعمال خود را می سنجم.

حال من از نظامهای سیاسی فاسد بهم میخورد و به همین علت در حد توان خودم. با آن مبارزه می کنم .

با عرض معذرت حالم از کسانی بهم میخورد که معلوم نیست خودشان چه می کنند ، و دیگران را ملامت می کنند.

این ناله و نفرین کردن ها ناشی از بی عملی خودمان است.

April 15, 2011

حالم بد است

حالم بد است ای مردم ، حالم بد است

حالم بد است ، از رفتارهایتان حالم بد است ، از طرز رانندگیتان ، از صفهای صد شاخه تان ، از هجوم تاتارگونه تان به جعبه خرما یا شیرینی خیرات شده ، از برخورد و نگرش تان نسبت به جنس مخالف ، از داشتن غیرتهای بی مورد راجع به خواهر و مادرتان و بی غیرتی محض راجع به عزیزان دیگران ، از تحلیلهای سیاسی و اقتصادیتان در تاکسی ، از رد و بدل کردن بلوتوث های غیر اخلاقی ، از زیر پا گذاشتن حریم خصوصی دیگران ، از آشغال ریختنتان در خیابان ، از قابلیتتان برای تبدیل صحنه تصادف به محل قتل ، از بی تفاوتیتان نسبت به خونهای ریخته شده بر کف خیابان ، از نشستن در خانه هایتان و دنبال کردن اعتراضات از ماهواره ، از عملهای زیبائی ، از یکی نبودن حرف و عملتان ، از تعارفهای بی موردتان ، از غیبت کردنهای کثیرتان ، از تغییر نظرهای یک ساعته تان ، از بی تفاوتیتان نسبت به کودکان کار ، از جو حاکم بر ورزشگاه هایتان ، از مرگ بر گفتنها و درود فرستادنهای بی پشتوانه تان از عشقهای یک شبه تان ، از انتخاب دوست پسرتان بر مبنای نوع خودرو اش ، از چاپیدن یکدیگرتان ، از قسم ها و دروغهای بی حد و حصرتان ، از بی مطالعه بودنتان ، از تن دادن و دل ندادنتان ، از ذوب شدنتان در فرهنگ غرب و فراموش کردن زبان مادریتان ، از رفتارهایتان در پاتایای تایلند و آنتالیای ترکیه، از عدم رعایت نظافت شخصیتان ، از فروختن شرفتان به قیمت یک سال محصولات شرکت ساندیس ، از مدرک گرا بودنتان ، از کلاس گذاشتنهای بی موردتان ، از اینکه اون ور دنیا زندگی میکنید و دلتان الکی تنگ میشود و حسرت میخورید! ، از اینکه اینجا یک خیابان با هم فاصله دارید ولی سراغ همدیگر رو نمیگیرید ، از جوکهای قومیتیتان ، از نژاد پرستیتان ، از خواب دو هزار و پانصد ساله تان ، از ادعاهای گزافتان راجع به شناخت مشاهیر ایران و ندانستن تاریخ تولدشان ، از مصرفگرا بودنتان ، از قسطی خریدن بنزتان برای فخر فروشی ، از رقصیدنتان در مهمانی با روسری ، از خوردن مشروب بعد از اقامه نماز و.... ؛


و بالاخره و از همه مهمتر از خرافه و خرافه پرستیتان تحت نام ........؛

April 13, 2011

سخنی کوتاه با سکولارهای سبز

یاران گرامی همه ما با یکدیگرنقطه نظرهای مشترک فراوان داریم برای تعغیر رژیم ضد انسانی. پس چرا با هم نباشیم؟ از آن رو قصد داریم با حضور طیف های سیاسی گوناگون این همایش را در جهت هموار کردن راه اتحاد برگذار کنیم. "ایران ما از همه ما مهمتر است " ما را یاری رسانید که صدای هموطنان آزادیخواه در ایران باشیم و به همراه آنان در راه سکولریزم و نهادینه شدن دمکراسی و آزادی در ایران آینده هم رای شویم.
از شما دعوت میشود به همین منظور در برنامه انجمن سکولارهای سبز ایران-تورنتو شرکت کنید. در این روز علاوه بر برنامه همایش ماه مه انجمن به گفت و شنود درمورد مبحث آلترناتیو سازی خواهیم پرداخت.
به امید دیدار شما هموطنان آزادیخواه شهر تورنتو.
انجمن سکولارهای سبز ایران-تورنتو


سخن کوتاه

دوستان عزيز،روی سخن من با شماست هوادارن سبز که مدتيست در فکر ايجاد حکومت در تبعيد خودتان هستيد.ايا تا بحال به اين فکر کردهايد که انگيزه های اقای نوری علا و اطرافيان چيست؟ ايا فکر ميکنيد که در داخل ايران قحط الرجال است که حالا مشتی خارج کشوری خود را وکيل مردم می دانند و بفکر حکومت کردن بر انها افتاده اند.چه تغييری در جهان صورت گرفته که بيکباره اين اقايان بفکر حکومت در تبعيد افتاده اند؟ايا به صرف خواست مشترک سرنگونی جمهوری اسلامی ما می توانيم با شما يا با مجاهدين و سلطنت طلبان وحدت کنيم؟ ايا مسئله ما فقط سرنگونی جمهوری اسلامی است؟ دير يا زود ديکتاتور ها خواهند رفت،چرا ما چشمان خود را بسته ايم و می خواهيم از چاله به چاه بيفتيم.يادتان رفته همگی می گفتيم شاه ديکتاتور برود هر که بيايد بهتر از اين است و ديديم که گرفتار ديکتاتوری سياه شديم، سياه تر از رژيم پهلوی.

بهر حال مبارزات يکی دو ساله اخير مردم ايران و مبارزات اخير مردم خاورمينه در جهت احقاق خواست های دموکراتيک و ازادی خواهانه انها،دخالت های مستقيم و غير مستقيم امپرياليست ها،ارزوی برخی نيروها در جهت مداخله نظامی امريکا در ايران و احتمال ان توسط برخی نيروها که فعالانه مشغول لابی گری علنی و پنهانی برای اين حمله شده اند شاخک های صوتی عده ای را تحريک کرده که شايد از اين رهگذر به نون و نوايی برسند هر چند عمر خود را کوتاه ميبينند.اولين کار اقای نوری علا اين است که به اتفاق جمعی به خدمت اقای پهلوی شرفياب می شوند تا رضايت ايشان را به شکلی جلب کنند.توافقاتی در پشت صحنه صورت ميگيرد و اقای نوری علا برای فروش اين کالای جديد در مصاحبه با اقای ميبدی مگويند که اقای پهلوی گفته اند که من تابع تصميم مردم ايران هستم و هر چه مردم تصميم بگيرند.اقای نوری علا شما و اقای پهلوی خودتان را به کوچه علی چپ زده ايد و مردم را ساده لوح می پنداريد.اخرين مصاحبه رضا پهلوی با تلويزيون انديشه را گوش داده ايد؟

ايشان در ان مصاحبه بعد از تعارفات زياد اعلام می کند کد من به حکومت پارلمانتاريستی اعتقاد دارم و شاه به عنوان سوپاپ اطمينان.برويد و اين مصاحبه را گوش کنيد

کسی بايد از اين اقا سئوال بکند که اولا خانواده شما دو بار امتحان خود را پس داده اند.ثانيا چه کسی سوپاپ اطمينان شما خواهد بود.ايا مردم ايران به سوپاپ اطمينان شما نياز دارند؟ در حال حاظر ما سه نوع ولی فقيه البته در مورد رضا پهلوی بخوانيد سوپاپ اطمينان،اولی فقيه عمامه به سر اقای خامنه ای،دوی اقای مسعود رجوی کاکل زری، و سومی ولی فقيه تاج به سر.از خودتان سئوال کنيد که مردم ايران و حتی جهان به مفت خور انگل چه نيازی دارند.همين کشور کانادا را در نظر بگيريد،انگلی دارند به نام نماينده ملکه انگلستان نه فقط در سطح کشوری حتی در هر استان.مفت خورهای انگلی که نبود انها برای مردم بهتر است.سازمان عريض و طويلی که کارش هزينه کردن برای ماليات دهنده گان کانادايی است.حال شما اين را می بينيد و دوباره برای مردم ايران سوپاپ اطمينان می تراشيد.

حال بياييد فرض کنيم که زبانم لال امريکا به ايران حمله کند و در ايران قحط الرجال هم باشد و حکومت اقای نوری علا پا بر جا و به اتفاق سوپاپ اطمينان ،امريکا شما را هم بر تخت بنشاند،می خواهيد چه گلی به سر مردم ايران بزنيد؟

فکر می کنيد با برداشتن رو سری خانم ها و ازادی لباس و فرستادن ملاها به مسجد مسئله حل شد؟نا گفته نماند که حتما يکی دو تا از اين ملا های اصلاح شده را خود نياز داريد که شما را به خدا قسم بدهند که حافظ منافع مردم باشيد.بعد هم وقتی ابها از اسياب خوابيد اولين کار شما مثل اخوند ها فرستادن پيمانکار خودی برای رنگ اميزی جديد زندانهای ساخته شده توسط شاه و شيخ برای پاک کردن اثار جنايت اخوند ها خواهد بود.و بعد هم اولين کاری که خواهيد کرد ازادی خواهان دموکرات و مارکسيست را به زندان های تازه رنگ شده خواهيد انداخت تا از ديدن اثار جنايت ملاها زياد نترسند.اقايان و خانم ها مسئله ما سرنگونی جمهوری اسلامی نيست،مسئله ما اين است که بعد از سرنگونی جمهوری اسلامی چه چيزی جايگزين ان خواهد شد.با تعويض عمامه با کراوات فقر و بی عدالتی از بين خواهد رفت؟

حسین

April 05, 2011

ترانه زیبای گل اومد بهار اومد با اجرای دلنشین چند نوجوان

ترانه زیبای گل اومد بهار اومد با اجرای دلنشین چند نوجوان

نوجوانانی که خود مانند گلهای تازه شکفته اند.

ببینید، بشنوید و لذت ببرید.