من مدل نیستم. من مانکن نیستم. فاحشه و تحریک کننده هم نیستم. من گرمم است… برادر میفهمی؟ گرمم است. من فقط گرمم است برادر! امروز کم مانده بود از گرمای وسط ظهر، که داشتم برای خودم، مردم، برای دولت، برای کشور عزیزمان، از یک محل کار به یک محل کار دیگر میرفتم، کم مانده بود از گرمای وسط ظهرش گریه کنم. می دانم این تازه اول گرماست… وای …به خرما پزان تابستان و تموز… گرمم …بود و به خودم که نگاه میکردم دلم به هم میخورد. میخواستم مقنعه و مانتو مشکی بلندم را در بیاورم. فقط گرمم بود همین. من مدل نیستم. من مانکن نیستم. فاحشه و تحریک کننده هم نیستم. من فقط گرمم است… برادر میفهمی؟ گرمم است. میخواهم این گرما را توی صورتت بالا بیاورم. میخواهم این مقنعه را که با سیلی نگاهت و لحن کثبفت گفتی “بکش جلو ” دور گردنت بیندازم و بگویم یک روز تمام این را سرت کن، بعد با همان خفهات کنم. همین. خفهات کنم؛ میدانی چرا؟ برای اینکه آنقدر به من گفتی من کثیف و پلیدم، من عامل فسادم، من چنین و چنانم که اصلا خودم را دوست ندارم… من انگار احساس میکنم باید خیلی قشنگ و عروسک باشم. من باید دل هر مردی را از دور ببرم. من باید بوی تحریک آمیز، راه رفتن و حرف زدن پر عشوه داشته باشم. من باید دماغم را عمل کنم. فکٌم را هم، چون اندکی به قشنگی آن عروسکی که تو میگویی نیست. من باید هیکل جنیفر لوپز را داشته باشم ولی برایش ورزش نکنم. چون بد است. دختر که نمیدود. دختر که کوه نمیرود. دختر که دوچرخه سواری… . پس رژیم میگیرم. چاره ندارم. رژیم طولانی و سخت. رژیم بیماری. رژیم اعتماد به نفس… پس خودم را از خوردن هم محروم میکنم. مثل همهی لذتهای دیگری که ندارم. باید خوشگل به نظر برسم. همین. زن در نظر من، در نظر جامعه من، در نظر مردان من، در نظر زنان من یعنی همین. من اصلا خودم را دوست ندارم چون من می خواهم کار کنم. موقع کار کردن نمیرسم و نمیتوانم آرایش کنم یا حتی موهایم را شانه کنم. من وقتی وقتم را به درس و کار و تحقیق میگذرانم نمیتوانم روی لحن صدایم کار کنم. نمیتوانم ناخنهایم را دائم پدیکور کنم. نمیرسم همیشه دلبر باشم. من میان یک پارادوکس عمیق، بین آینه و تصوُر، گیر کردهام. دست و پا میزنم. ولی من باید زیبا به نظر برسم برادر. و تو تا کی میخواهی نان هیزیات را بخوری؟ تا کی میخواهی توی چشم من و مادرم، یا به پاهای خواهرت نگاه کنی و شب هم با دخترت سر سفره بنشینی و نان همین هیزیها را در گلویش فرو کنی.
|
نوشته ها و نقطه نظرهای خود را برای چاپ
برای ما ارسال کنید . ما سعی می کنیم که این
,نوشته ها را بدون تغییر بنام خود شما چاپ کنیم.
همچنین می توانید در مورد نوشته های دیگران
.شخصا (بدون کمک ما) نظردهید
گردانندگان این تارنما مسئول نوشه های چاپ شده
نیستند. نوشته های رکیک، زننده و یا مغایر با
.چهارچوب ما (شناسنامه) پاک می گردند
July 21, 2011
من گرمم است
July 16, 2011
نمونه ای از «عدل علی» در اُم القرای اسلام
نمونه ای از «عدل علی» در اُم القرای اسلام
اینجا تهران است؛ پایتخت رویاها و افسانههای واقعی. ساعت روی همان اعداد همیشگی چرخ میزند و هوا نیز همان هوای دودگرفته همیشگی است، اما شاید هیچگاه تهران را از این نما ندیده باشید.
تیشرتهای ارزان ۲۰۰ هزار تومانی!
پاساژ جامجم یکی از مکان هایی ست که میتواند رنگ چهرهتان را عوض کند. این پاساژ درست مقابل سازمان صدا و سیما یا همان تلویزیون ملی قرار دارد؛ یعنی جایی که مدیران دولتی روبهروی دوربین آن مینشینند و میگویند همه چیز خوب است و هیچ مشکلی در اقتصاد ایران وجود ندارد.
وارد پاساژ که میشوی، بوتیکها گوش تا گوش یک سالن بزرگ را پر کردهاند. در این پاساژ، ارزانترین کالا تیشرت است که میتوان با قیمت ۲۰۰ هزار تومان خریداری کرد؛ البته تیشرت صد هزار تومانی نیز در این پاساژ پیدا میشود ولی فروشندگان شما را از خرید کالاهای بیکیفیت منع میکنند!
ارزانترین شلوار جین این پاساژ، ۴۵۰ هزار تومان و ارزانترین کمربندها صد هزار تومان قیمت دارند. شما میتوانید هر پیراهن را نیز در این بازار حداقل ۲۰۰ هزار تومان خریداری کنید.
هر جفت کفش در این پاساژ تا سه میلیون تومان هم قیمت دارد؛ البته کفش ۲۰۰ هزار تومانی نیز هر از گاهی در ویترین این پاساژ خودنمایی میکند اما به نظر میرسد مشتریان تمایلی برای خرید آن ندارند.
یکی از فروشندگان این پاساژ می گوید : «مشتریان کفش در این پاساژ به طور میانگین کفشهایی بالاتر از یک و نیم تا دو میلیون تومان خریداری میکنند.»
ارسلان که حدود ۳۰ سال دارد، ادامه میدهد: «این قیمتها خیلی هم بالا نیست و افراد زیادی هم متقاضی خرید این اجناس هستند.»
او همچنین میگوید که «هر کسی نباید برای خرید به این پاساژ بیاید، چون اینجا جای هر کسی نیست.»
پاساژ مریم آخر دنیاست!
میگوید شما مرا سیاوش صدا کنید. به او میگوییم ما از پاساژ جامجم میآییم. میخندد و میگوید: «آنجا همچنین رونقی ندارد، اما اینجا آخر دنیاست. باید پولهای خود را بگذارید و بروید.»
در این بازار یک پیراهن مردانه حداقل ۸۰۰ هزار تومان قیمت دارد. فروشندگان همه یکصدا میگویند اجناسشان از بهترینهای دنیاست، ولی به سختی میتوان این ادعا را باور کرد.
سیاوش در مورد مشتریان خود میگفت: اکثر مشتریان من از جوانان متمول شهر هستند که یا برای تفریح یا برای چشم و همچشمی از این بازار خرید میکنند.»
کمی سخت است که باور کنیم در این بازار، شلوار پارچهای تا یک و نیم میلیون تومان قیمت دارد یا کفش زنان با مارک گوچی و مانگو و زارا هر کدام با حداقل ۹۰۰ هزار تومان به فروش میرسند.
کیفهای زنانه نیز در این بازار ۸۰۰ الی ۸۵۰ هزار تومان قیمت دارند و در برخی مغازهها کفشهای زنانه دو میلیونی نیز پیدا میشود.
فروشندگان کیف و کفش زنانه میگویند برخی افراد در این بازار فقط در یک پروژه خرید بیش از ۱۳ الی ۱۴ میلیون کیف و کفش یا البسه دیگر خریداری میکنند. شالهای مردانه شاید ارزانترین کالای این پاساژ باشد که میتوان با ۱۸۰ هزار تومان صاحب یک شال شد.
بیرون؛ شما خریدار نیستی!
اما کمی آنسوتر از پاساژ مریم، پاساژ محمودیه قرار دارد که به قطب ساعتهای لوکس پایتخت مشهور است. از مریم که در نوک بینی خیابان فرشته قرار دارد به پاساژ محمودیه میرویم؛ جایی که در همان بدو ورود یکی از مشتریان مقابل پرسش ما میگوید: «شما خریدار نیستید» و با لبخندی تلخ ما را به بیرون مغازه هدایت کرد.
در اینجا زمان روی قیمتها ایستاده است. ساعت کمتر از یک میلیون و ۵۰۰ هزار تومان در این پاساژ پیدا نمیشود و ساعتهای تگ هویر و رولکس با قیمتهای۴۰ میلیون تا ۱۷۰ میلیون تومان پشت ویترین خودنمایی میکنند.
بالاخره این هم بخشی از شهر ماست. جایی که در آن خط فقر یک میلیون تومان است و حداقل حقوق کارمندان و کارگرانش به ۴۰۰ هزار تومان نمیرسد ولی میشود ساعتهای رولکس ۱۷۰ میلیون تومان هم پیدا کرد.
یاد بازار مسکن میافتیم، جایی که در آن رویای خانهدار شدن سر به فلک میزند و به اندازه قیمت تنها یک ساعت ۴۰ میلیون تومان میتوان در آن صاحبخانه شد.
دوباره از روبهروی پاساژ جامجم رد میشویم و از مقابل نردههای تلویزیون ملی عبور میکنیم. شاید همان لحظه یک مدیر اقتصادی به دوربین ها می گوید : فاصله طبقاتی نداریم. شایعه نسازید.
ایمیل ارسالی، 24 تیر
1390
July 14, 2011
دختر شش ساله ای که محکوم به کار اجباری ٨ ساعت در روز است
سخنانی از گابريل گارسيا ماكز
سخنانی از گابريل گارسيا ماكز
" نويسنده معروف كلمبيايي و برنده جايزه نوبل در ادبيات "
در 15 سالگي آموختم كه مادران از همه بهتر مي دانند ، و گاهي اوقات پدران هم.
در 20 سالگي ياد گرفتم كه كار خلاف فايده اي ندارد ، حتي اگر با مهارت انجام شود.
در 25 سالگي دانستم كه يك نوزاد ، مادر را از داشتن يك روز هشت ساعته و پدر را از داشتن يك شب هشت ساعته ، محروم مي كند.
در 30 سالگي پي بردم كه قدرت ، جاذبه مرد است و جاذبه ، قدرت زن.
در 35 سالگي متوجه شدم كه آينده چيزي نيست كه انسان به ارث ببرد ؛ بلكه چيزي است كه خود آن را مي سازد.
در 40 سالگي آموختم كه رمز خوشبخت زيستن ، در آن نيست كه كاري را كه دوست داريم انجام دهيم ؛ بلكه در اين است كه كاري را كه انجام مي دهيم دوست داشته باشیم
در 45 سالگي ياد گرفتم كه 10 درصد از زندگي چيزهايي است كه براي انسان اتفاق می افتد و 90 در صد آن است که چگونه نسبت به آن واكنش نشان مي دهند.
در 50 سالگي پي بردم كه كتاب بهترين دوست انسان و پيروي كوركورانه بدترين دشمن وي است.
در 55 سالگي پي بردم كه تصميمات كوچك را بايد با مغز گرفت و تصميمات بزرگ را با قلب.
در 60 سالگي متوجه شدم كه بدون عشق مي توان ايثار كرد اما بدون ايثار هرگز نمي توان عشق ورزيد.
در 65 سالگي آموختم كه انسان براي لذت بردن از عمري دراز ، بايد بعد از خوردن آنچه لازم است ، آنچه را كه ميل دارد نيز بخورد.
در 70 سالگي ياد گرفتم كه زندگي مساله در اختيار داشتن كارتهاي خوب نيست ؛ بلكه خوب بازي كردن با كارتهاي بد است.
در 75 سالگی دانستم انسان تا وقتی فکر میکند نارس است به رشد و کمال خود ادامه می دهد، به محض آنکه گمان کرد رسیده است دچار آفت می شود.در 80 سالگی پی بردم دوست داشتن و مورد محبت قرار گرفتن بزرگترین لذت دنیاست. .در 85 سالگي دريافتم كه همانا زندگي زيباست
July 03, 2011
برده داری مدرن
برده داری مدرن
پایمال شدن حقوق اجتماعی کارگران افغان در ایران
فقر و جنگ، ارمغان تحمیلی حاکمیت سرمایه داری برای جامعه بشری امروز است. هر زمان که بعلت اعتراض جامعه به بیکاری و فقر، نهادها و ارگانهای دولتها مورد تهدید واقع میشوند، دول مختلف از هیچگونه همکاری و کمک به یکدیگر برای حفظ حاکمیت سرمایه دریغ نمیکنند. اگرچه این حمایتها و همکاریهای دول گاهی بنظر بنفع مردم یک کشور میباشد مانند مورد لیبی ولی می بینیم که فقط در جهت حفظ و بقدرت رسیدن جناح دیگری از سرمایه داری در مقابل حکومت افشا شده قذافی است. هر چه سطح مبارزه در جامعه پائین تر باشد تهاجم دول سرمایه داری سبعانه تر و پایمال کردن حقوق اجتماعی شدت بیشتری پیدا میکند. دولتهای سرمایه داری برای حفظ خود از هیچگونه دسیسه و جنایتی رویگردان نیستند و فقط توان و قدرت جنبش اجتماعیست که میتواند قدرت سرکوب آنان را کم و یا از بین ببرد.
سی سال اشغال افغانستان، ابتدابه دلیل تقابل دو قدرت سرمایه داری امریکا و شوروی و سپس به بهانه القاعده و طالبان صورت گرفت و نتیجه هر دو جنگ پایمال شدن حقوق اجتماعی، از بین رفتن حق تعیین سرنوشت، وتحمیل فقر و آوارگی به مردم افقانستان و حفظ باندهای جنایت کار مواد مخدر و جناحهای سرمایه در آ ن کشور بوده است. نیاز به کارگر ارزان در رژیم شاه و شروع جنگ طولانی مدت و تحمیل فقر، بخشی از کارگران افغانستان را راهی پاکستان و ایران کرد. نیاز شدید به تأمین هزینۀ خود و خانواده شان باعث شد که آنها با کمترین دستمزدها و همچون کارگران فصلی ایرانی بدون هیچگونه امکانات ایمنی و رفاهی و بیمه کار کنند. این روشن است که پائین بودن سطح دستمزد کارگران مهاجر باعث پائین نگهداشتن حقوق کارگران بومی هم میشود. در واقع یکی از دلایل پذیرش کارگر مهاجر توسط دولتها، پائین نگهداشتن سطح نازل دستمزدهاست. سرمایه داری بدون کسب ارزش اضافی نیروی کارگر نمیتواند به حیات خود ادامه دهد، و هرچه سطح دستمزدها پائین تر باشد ارزش اضافی بیشر و در نتیجه سود بیشتری به ثروت سرمایه داران اضافه میشود. نظام سرمایه داری برای بقای خود که فقط تکیه به ارزش اضافی تولید شده کارگران دارد، همه گونه تلاشی را برای حفظ رابطه خرید و فروش نیروی کار بکار میگیرد. در این راستا در غیاب جنبش اجتماعی هدفمند، دولتها از هر گونه بهانه برای کاهش دستمزد ناچیز کارگران و پائین آوردن سطح زندگی کارگران استفاده میکنند.
در جهان سرمایه داری وجود بیکاران برای استثمار و تحمیل فقر بر کارگران یک ضرورت است. در همه کشورهای صنعتی و در حال توسعه، کارگران مهاجر بدلیل اجبار اقتصادی بیشترین تعداد ارتش ذخیره کار را تشکیل میدهند.
سرمایه داری در تمامی جهان با کارگران مهاجر برخوردی مشابه دارد. از نیروی کار ارزان آنان در کارهای سخت و طاقت فرسا با کمترین دستمزها نهایت سود را میبرد و از سوی دیگر با تهدید به دستگیری و اخراج از کشور مجبور به سکوتشان میکند. کارگرانی که نان آور خانواده هستند با نگرانی دائم از تهدید به دستگیری و اخراج از کشور ، هیچگونه چاره ای جز تن دادن به کارمزدی با کمترین دستمزد ندارند. در آمریکا نیروی کار بیش از ده میلیون کارگر مهاجر غیر قانونی ، سالانه میلیاردها دلار سود نصیب سرمایه داران میکند. ولی کارگران مهاجر نه از امکانات درمانی و بیمه ای برخودارند و نه میتوانند در مؤسسات آموزشی ثبت نام کنند و یا از خود سرپناهی داشته باشند.
در ایران به این بهانه که کارگران افغان از ملیت دیگری هستند مورد بیشترین تهاجم عمله و اکره دولت سرمایه داری قرار دارند. کارگران افغان در تماسهای تلفنی که با برنامه سیامک ستوده در کانال پیام افغان گرفته اند، مواردی از تبعیض های اعمال شده به خود را بیان میکنند که شامل موارد زیر میشوند.
1- عدم اجازه تحصیل در مدارس و دانشگاها و شرکت در آزمون کنکور
2- عدم برخورداری از هر گونه بیمه درمانی، اجتماعی و بیکاری
3- نداشتن اجازه خرید وسیله نقلیه حتی موتورسیکلت
4- عدم اجازه دریافت گواهی نامه رانندگی،
5- عدم اجازه دریافت شناسنامه ایرانی برای فرزندان متولد ایران
6- عدم اجازه داشتن حساب بانکی
7- عدم اجازه خرید تلفن چه ثابت و چه سیار
8- عدم اجازه طرح شکایت در دادگاه
9- عدم برخورداری از داشتن حق وکیل در دادگاه ها ( بدلیل ترس از اخراج از ایران)
10- عدم اجازه اجاره مسکن
11- عدم اجازه خرید مسکن و زمین
12- عدم برخورداری از یارانه ها حتی برای "مهاجرین قانونی دارای کارت اقامت "
13- نداشتن حق شرکت در انتخابت
در حالی که کارگران افغان سهم بسزائی در تولید جامعه دارند و شیرۀ جانشان تبدیل به سود و باعث انباشت بیشتر ثروت صاحبان سرمایه میشود حتی از حقوق مدنی که یکصد سا ل پیش در انقلاب مشروطه بعنوان ابتدائی ترین حقوق انسانی رسمیت یافت و در قوانین گنجانده شد، هم برخوردار نیستند. در نبود جنبش اجتماعی تأثیر گذار، نظام سرمایه داری در باز تولید توحش به سبک و سیاق گذشته هیچ ابائی ندارد. در دوران مشروطه بدلیل فراگیری بحران دوره ای در روسیه پیوند بسیار نزدیکی بین جنبشهای اعتراضی و تعرضی در ایران، قفقاز و روسیه برقرار بود، تا جائی که افراد و دسته هائی از این نیروها برای کمک جنبش به کشور یکدیگر سفر میکردند. تبعیض های اعمال شده به کارگران افغان یاد آور حکومتهای کاستی ساسانیان و جوامع ماقبل سرمایه داری است که هیچگونه حقوق مدنی برای انسانها قائل نبودند. پایمال کردن حقوق کارگران افغان عملی نژاد پرستانه و ضد انسانی است.
تمامی این تبعیض ها فقط به یک دلیل صورت میگیرد و آنهم چیزی جز پائین نگه داشتن سطح دستمزدها و کسب بسیار بیشتر ارزش اضافی از نیروی کار نیست.
پیوند بین دولتهای ایران وافغانستان بسیار نزدیک است و ایران مأمن بسیاری از فرماندهان جهادی جنایتکار و سران سر سپرده نظام سرمایه در حکومت افغانستان بوده و هست. بنا بر اخبار سایت انتخاب بتاریخ 7 تیر 90، وزیر دفاع ایران سردار احمد وحیدی طی سفری رسمی به افغانستان که در تاریخ 18 ژوئن انجام شد، چندین جاسه مذاکره با حامد کرزای ، معاون وی و وزیر دفاع افغانستان، همچنین مذاکراتی با نمایندگان آمریکا داشته است. آنچه که در خبر آ مده نشان دهنده توافقات امنیتی سه جانبه آمریکا، ایران و افغانستان و پیوندهای بسیارنزدیک کارگزاران باندها و جناحهای سرمیه داری جهانی است. بنظر میرسد که این مذاکرات در جهت دخالت مستقیم نظامی ایران در افغانستان و به بهانه مبارزه با کاشت و برداشت مواد مواد مخدر و پر کردن خلأ عدم حضور آمریکا در آینده نزدیک بوده است. دخالت مستقیم نظامی ایران در افغانستان زمینۀ رویاروئی نظامی پاکستان و ایران را فراهم خواهد کرد که در صورت وقوع چنیین رویاروئی بجز فقر و کشتار مردم سه کشور نتیجه دیگری نخواهد داشت. این دیدارها هدفی به غیر از کنترل و سرکوب حرکتهای اعتراضی مردم دو کشور ندارد. در حالی که پادوهای سیاسی ونظامی نظام سرمایه داری دائماً در تماس و برنامه ریزی هستند، کارگران که اکثریت جمعیت دو کشور را تشکیل میدهند، فاقد هرگونه پیوند نزدیک و سازمان یافته هستند. حضور دو میلیون از کارگران افغان در ایران امکان مادی برقراری چنین ارتباطی را فراهم آورده است. کارگران ایران از جایگاه مناسبتری برای ایجاد چنین رابطه ای برخودارند. ولی وقتی میتوان از این جایگاه بدرستی عمل کرد که رابطه کار مزدی و سرمایه برای کارگران بخوبی برجسته شود. نظرات خلقی و ضد امپریالیستی نقد شود، ضرورت اتحاد کارگران منطقه در پیوند با مبارزات جهانی طبقه کارگر بعنوان تنها راه از بین بردن فقر و جلوگیری از جنگ و خلاصی از چنگ باندهای جنایتکار، روشن شود. کارگران در ایران با تلاش برای برسمیت شناختن حقوق مدنی کارگران افغان، که جزء اولیه ترین حقوق انسانی عصر حاضر است، میتوانند صفی متحد در برابر تهاجم دولت سرمایه تشکیل دهند. مطالبه برابری دستمزد کارگران افغانی با کارگران ایرانی، حق فراگیری آموزش تا بالاترین سطوح تحصیلی، بهره مندی از خدمات بیمه ای، حق تملک و برابری کامل حقوقی با ایرانیان از اولیه ترین خواسته های انسانیست که طرح آنها فقط از طرف کارگران ایران میتواند صورت پذیرد. اعلام و پافشاری بر این خواسته ها، مخالفت با برده داری مدرن عصر سرمایه داری است. اگر کارگران بومی خواهان دستمزد برابر خود برای کارگران مهاجر باشند، واز حقوق مدنی آنان حمایت کنند دیگر فاصله ای بین آ نها نخواهد بود و میتوانند با نیروئی بیشتر بساط دولتهای سرمایه داری را مورد تعرض قرار داده و مطالبات خویش را به آنها تحمیل کنند.
کارگران ایران نمیتوانند بدون اتحاد و پیوستگی با کارگران مهاجر راه برون رفت از شرایط سخت کنونی را یافته و برای جلو گیری از تهاجم روزمره نظام سرمایه داری به معیشت خود اقدامی اساسی انجام دهند.
احمد پرتوی
دهم تیر ماه نود
چرخش صندوق بین المللی پول در برخورد با دولت احمدی نژاد
نوشته شده توسط کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکل کارگری
پنجشنبه ، 2 تیر 1390 ، 00:00
صندوق بین المللی پول به تازگی بیانیه ای درباره اوضاع اقتصادی ایران صادر کرده است. این بیانیه بر اساس گزارش
هیئتی از این صندوق به ریاست دومینیک گیوم صادر شده که از تاریخ 7 تا 19 خرداد 1390 از ایران بازدید کرده و با
مقامات دولت ایران گفت و گو داشته است. نکته تعجب آور این بیانیه »تجدید نظر « و درواقع چرخش 180 درجه ای
موضع صندوق بین المللی پول نسبت به سیاست های اقتصادی دولت احمدی نژاد است.
بیانیه این گونه شروع می شود : »هیئت، تحولات اقتصادی اخیر را مورد بررسی قرارداد و با توجه به اطلاعات جدید و
گفتگو با مقامات ایرانی تخمین ها و پیش بینی های کلان اقتصادی خود را مورد تجدید نظر قرارداد. « اشاره صندوق بین
المللی پول به آمار و ارقامی است که قبلا در مورد ایران اعلام کرده و گفته بود نرخ رشد اقتصادی در سال های اخیر سیر
نزولی داشته به طوری که در سال 1390 به صفر خواهد رسید
که خود به معنی سیر صعودی نرخ تورم در سال های مذکور است. درست برعکس آمار و ارقام قبلی، در بیانیه اخیر اعلام
شده که نرخ رشد اقتصادی در سال 1388 ، 5/ 3 درصد بوده و میزان تورم از 4/ 25 درصد به 4/ 12 درصد رسیده است : »با
وجود افت قیمت نفت در سال 1388 ، رشد تولید ناخالص داخلی واقعی به میزان تخمینی 5/ 3 درصد رسید که این نشانگر
رشد قوی تولیدات غیرنفتی و تولید استثنایی محصولات کشاورزی است. ضرب آهنگ رشد مثبت در سال 1389 نیز ادامه
داشت. سیاست های پولی مقامات ایران با موفقیت تورم متوسط سالانه را از 4/ 25 درصد در سال 1387 تا 4/ 12 درصد
درسال 1389 پائین آورد. ذخائر ناخالص خارجی همچنان مناسب بوده و چشم انداز بخش خارجی نیز با توجه به قیمت
های بالای نفت بهبود یافته است. «
بیانیه همچنین دولت احمدی نژاد را به خاطر اجرای موفقیت آمیز برنامه حذف تدریجی یارانه تحسین کرده و اعلام نموده
که درآمد دولت از اجرای این برنامه تا کنون 60 میلیارد دلار بوده است. اما، مهم تر از این، صندوق بین المللی پول
مدعی شده که توزیع یارانه
نقدی در میان خانواده ها نابرابری در جامعه را کاهش داده، استانداردهای زندگی را بهبود بخشیده و
از تقاضای داخلی در اقتصاد پشتیبانی کرده است
» : هیئت، مقامات ایران را به دلیل موفقیت زودهنگام در اجرای برنامه بلندپروازانه اصلاح یارانه ها مورد تحسین قرارداد.
تخمین زده می شود که افزایش قیمت محصولات انرژی، حمل و نقل عمومی، گندم و نان که از ابتدای دی ماه 1389
آغاز شد نزدیک به 60 میلیارد دلار آمریکا (حدود 15 درصد تولید ناخالص داخلی) از یارانه های غیرمستقیم سالانه
1 / 3
چرخش صندوق بین المللی پول در برخورد با دولت احمدی نژاد
نوشته شده توسط کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکل کارگری
پنجشنبه ، 2 تیر 1390 ، 00:00
محصولات را حذف کرده باشد. از طرف دیگر، توزیع مجدد نقدی درآمدهای حاصل از افزایش قیمت ها در میان خانوارها
در کاهش نابرابری، بهبود استانداردهای زندگی و پشتیبانی از تقاضای داخلی در اقتصاد کشور موثر بوده است. « تعریف و
تمجید و ستایش صندوق بین المللی پول از دولت احمدی نژاد تا بدان جا پیش رفته که کاسه داغ تر از آش شده به طوری
که رقم نرخ تورم را حتی از رقم اعلام شده توسط منابع داخلی نیز پائین تر اعلام کرده است. مرکز آمار جمهوری اسلامی
ایران نرخ تورم را در پایان اردیبهشت امسال 7/ 16 درصد اعلام کرد، حال آن که صندوق بین المللی که اکثرا این رقم را
بالاتر از رقم منابع داخلی اعلام می کند، این بار نرخ تورم در پایان اردیبهشت 1390 را 2/ 14 درصد(یعنی 5/ 2 درصد
کمتر از رقم اعلام شده از سوی مرکز آمار جمهوری اسلامی) اعلام کرده است : »مقامات ایران موفق شده اند که تاثیرات
اولیه افزایش قیمت انرژی را بر روی تورم مهار کنند. با وجود افزایش زیاد قیمت تا میزان 20 برابر، نرخ تورم قیمت
مصرف کننده از 1/ 10 درصد در آذر ماه ( 1389 )، فقط تا 2/ 14 در انتهای اردیبهشت( 1390 ) افزایش یافت. « متن کامل
بیانیه اخیر صندوق بین المللی پول را در
اینجا
می توانید بخوانید.
ما در این نوشته نمی خواهیم وارد این بحث شویم که آمار و ارقام صندوق بین المللی پول - چه آمار و ارقام قبلی آن و
چه آمار و ارقام کنونی اش - تا چه اندازه به واقعیت نزدیک است. این مبحثی جداگانه است که در آن از جمله باید نشان
داد که این ادعای صندوق بین المللی پول تا چه حد درست و نزدیک به واقعیت است که پس از اجرای قانون حذف
تدریجی یارانه ها نابرابری در جامعه کاهش یافته و یا سطح زندگی مردم بهبود یافته است. این دروغ چنان آشکار و چنان
بیشرمانه است که حتی خود دولت احمدی نژاد نیز جرات بیان آن را ندارد. نکته مورد بحث ما این نیست. نکته این است
که چرا صندوق بین المللی پول یکباره چرخش کرده است و این چنین رذیلانه به سود دولت احمدی نژاد دروغ می
گوید؟ آنچه در این جا می خواهیم بر آن انگشت گذاریم همین چرخش (یا »تجدیدنظر «) بس پرسش انگیز صندوق بین
المللی پول در برخورد با دولت احمدی نژاد است.
نخست این که صندوق بین المللی پول یکی از سازمان های سرمایه جهانی است که عمدتا سیاست های اقتصادی و پولی
کشورهای اروپایی را نمایندگی می کند. برخلاف »بانک جهانی « که ریاست آن را دولت آمریکا تعیین می کند و به همین
دلیل نفوذ آمریکا در آن بیش از کشورهای دیگر است، رهبری و ریاست صندوق بین المللی پول را اتحادیه اروپا تعیین می
کند. چنان که می دانیم و به احتمال زیاد اخبار آن را شنیده ایم، اکنون بیشتر کشورهای عضو این اتحادیه دچار بحران
اقتصادی هستند و در برخی از آن ها وخامت این بحران به عرصه سیاسی نیز کشیده شده و مردم به جان آمده از بیکاری و
گرسنگی را به رویاروییِ گاه قهرآمیز با دولت ها کشانده است. یونان، پرتغال، اسپانیا و ایرلند کشورهایی هستند که برای
خلاصی از بحران دست کمک به سوی صندوق بین المللی پول دراز کرده اند و از میان آن ها یونان و پرتغال وام های
کلانی از این صندوق دریافت کرده اند به طوری که اکنون مانده اند که بازپرداخت این وام ها را چگونه از جسم و جان
کارگران این کشورها بیرون بکشند. خلاصه کلام این که صندوق بین المللی پول اکنون زیر فشاری دو سویه است : از یک
سو بنا به تعهدش به کشورهای سرمایه داری موظف است به داد این کشورها برسد و به آن ها از نظر مالی کمک کند و، از
سوی دیگر، به علت وخامت بی سابقه بحران این کشورها اطمینان چندانی ندارد که کمک هایش بازپرداخت شود. یک
دلیل چرخش 180 درجه ای این صندوق نسبت به دولت جمهوری اسلامی( و توام کردن این چرخش با سیاست اعمال
فشار اتحادیه اروپا بر ایران از طریق تحریم اقتصادی) نیاز آن به خلاصی از این فشار یا دست کم تخفیف آن است.
با این همه، می توان پرسید که اتحادیه اروپا از سال ها پیش (دست کم از 2008 به بعد) به خلاصی از بحران جاری سرمایه
نیاز داشته است و چرا در این سال ها شاهد این گونه چرخش صندوق بین المللی پول نسبت به دولت جمهوری اسلامی
نبوده ایم و فقط اکنون شاهد این گونه تایید بی دریغ سیاست های اقتصادی دولت احمدی نژاد توسط صندوق بین المللی
پول هستیم؟ پاسخ این پرسش را باید در سوی دیگر رابطه یعنی در وضعیت وخیم دولت احمدی نژاد یافت که ناشی از
2 / 3
چرخش صندوق بین المللی پول در برخورد با دولت احمدی نژاد
نوشته شده توسط کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکل کارگری
پنجشنبه ، 2 تیر 1390 ، 00:00
حدت بحران سرمایه در جمهوری اسلامی است. دولت احمدی نژاد اکنون در وضعیتی قرار دارد که به تکیه گاه نیاز دارد.
این دولت هم اکنون از سوی رقبایش در حکومت جهوری اسلامی اعم از اصلاح طلب و اصول گرا سخت تحت فشار است.
پیش تر به اختلاف عمیق جناح احمدی نژاد با جناح های دیگر حکومت اشاره کرده ایم و نیازی به تکرار آن بحث ها نمی
بینیم. همین قدر می گوییم که این اختلاف روز به روز عمیق تر می شود به طوری که طرفین دعوا سایه یکدیگر را با تیر می
زنند. دو مورد از جلوه های این اختلاف همین دیروز خود را نشان داد و در جریان آن ها مجلس به یک وزیر پیشنهادی
احمدی نژاد رای اعتماد نداد و یک وزیر مهم دیگر او را به علت انتصاب فردی از »جریان انحرافی « به معاونت خود در
معرض استیضاح قرارداد و فقط پس از استعفای این فرد (محمدشریف ملک زاده) و عقب نشینی مفتضحانه وزیر خارجه بود
که طرح استیضاح خود را پس گرفت. قابل ذکر است که در جریان این استیضاح شکاف و اختلاف درون حکومتی تا بدان
حد تعمیق یافت که اولا استیضاح کنندگانِ وزیر خارجه به طور ضمنی او را به شرکت در جاسوسی متهم کردند و در متن
ارائه شده به هیئت رئیسۀ مجلس علت استیضاح را »جلوگیری از نفوذ سرویس های خارجی به وزارت خارجه « اعلام کردند
و، ثانیا، فرد مذکور یعنی معاون وزیر خارجه که تحت فشار مجبور به استعفا شده بود امروز بازداشت شد و به زندان افتاد.
درپی سر باز کردن اختلاف جناح احمدی نژاد با دیگر جناح ها و باندهای حکومت، که پس از جریان عزل و ابقای مصلحی
وزیر اطلاعات شکلی آشکارا خصمانه به خود گرفت، احمدی نژاد در این مدت جز تمکین وعقب نشینی در حرف و به قول
خودش پیشه کردن »سکوت « هیچ چاره ای نداشته اشت. با این همه، او درعین حال در عمل به اجرای سیاست های خاص
خود ادامه داده است و همین امر نشان می دهد که دعوا همچنان ادامه خواهد یافت. یکی از موارد دعوا، که خامنه ای
به تلویح به آن اشاره کرد آنگاه که گفت تا زنده است نخواهد گذاشت انقلاب اسلامی از آرمان هایش منحرف شود، به
نزدیکی احمدی نژاد به اتحادیه اروپا برای یافتن جای پایی در این اتحادیه مربوط می شود. با تشدید فشار جناح ها و
باندهای مخالف به دولت، به نظر می رسد که نیاز جناح احمدی نژاد به نزدیکی با نهادهایی چون اتحادیه اروپا و صندوق
بین المللی پول برای خلاصی از فشار رقبای سیاسی خود از طریق یافتن جای پا و تکیه گاه در این نهادها روز به روز بیشتر
می شود. چنین می نماید که صندوق بین المللی پول نیاز دولت احمدی نژاد به این جای پا و تکیه گاه را دریافته و
موقعیت تدافعی کنونی این دولت را برای کشیدن او به طرف خود با هدف برآوردن دست کم بخشی از نیازهای سرمایه
بحران زدۀ اروپا مناسب دیده است. بدین سان، با نزدیکی دو طرف به یکدیگر، هم نیاز صندوق بین المللی پول به تخفیف
فشار ناشی از بحران کشورهای اروپایی برآورده می شود و هم دولت احمدی نژاد متحدی برای بیرون آمدن از حالت
تدافعی کنونی و شروع تهاجم به رقبای سیاسی داخلی خود پیدا می کند.رابطه و چرخش تاییدآمیز صندوق بین المللی
پول نسبت به دولت احمدی نژاد، که بی هیچ شک و تردیدی توام با دادنِ امتیازهایی از سوی این دولت به آن صندوق
بوده است، برایند فشارهایی است که بحران سرمایه به هر دو سوی این رابطه وارد می سازد و آن ها را برای استفاده از
یکدیگر به هم نزدیک می کند.
کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکل کارگری
2 تیر 1390
3 /