جشن برای مرگ یا سوگواری برای آزادی
قذافی یک سرهنگ بود و با کودتا توانست حاکمیت دیکتاتوری قبیله ای بدست آورد. در تمام این مدت، اگرچه با فراز و نشیب ، در خدمت نظام سرمایه داری بود. قذافی یک فرمانده نظامی با تجربه 42 سال حکومت و ارتباط با تمامی سرویسهای اطلاعاتی روسی، اروپایی و آمریکایی بود. او کسی بود که در چند حمله هوایی آمریکا به مقرش در طرابلس جان سالم بدر برده بود. به دلیل تهدید های آمریکا، فقط هنگام ملاقات با سیاستمداران خارجی، در انظار عمومی ظاهر میشد. در طی بمبارانهای شدید طرابلس توسط ناتو، او توانست با پنهانکاری و محافظتهای مورد نیاز ، جان خود و پسرانش را که مسئولیتهای نظامی و امنیتی داشتند، حفظ کند. او کسی بود که ناتو و رهبران سیاسی آن آرزوی موشک باران محل اختفای او را داشتند و قذافی بهتر از هرکس به آن آگاه بود. ماهواره ها و جاسوسان ناتو همواره در پی کشف محل اختفای او بودند. تا یکی دو روز قبل از سفر ناگهانی هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه آمریکا به لیبی و ملاقاتش با رئیس شورای انتقالی لیبی هنوز هیچکس از محل او اختفای او اطلاعی نداشت. ماجرای تسلیم قذافی که توسط یکی از اعضای قبیله ای در سرت، به خبرنگاران گفته شنیدنی است. نیروهای نظامی شورای انتقالی میگویند بعد از نماز صبح و طلوع آفتاب، یک کاروان اتومبیل از سرت خارج و به سمت غرب از شهر بیرون رفته و بعد از ساعتی مورد حمله جنگنده های فرانسوی ناتو قرار گرفته . مشاهدات خبرنگاران از باقی مانده صحنه ی موشکباران کاروان اتومبیل گویای شدت عمل آنان برای کشتن تمامی سرنشینان این اتومبیلهاست. قذافی توانست به اتفاق چند تن که شدیدا زخمی شده و زنده مانده بودند خود را در زیر یکی از آبروهای زیر جاده، از دید جنگنده ها پنهان کنند. بعد از پایان یافتن موشکباران، یک نفر از اعضای قبیله با معرفی خود به مسئول یکی از واحدهای نظامی شورای انتقالی اطلاع میدهد که قذافی در آن مکان است و میتواند خودش را تسلیم کند. و به دنبال آن، ماجرای تجاوز به او همراهانش و چگونگی کشتن وحشیانه آها را خواند و یا شنیده اید. ولی مطلب مهم اینجاست که پیرو توافق قبلی با شورای انتقالی لیبی، قرار بر این بوده که کاروان حامل قذافی و پسرانش با نصب پرچم سفید به قصد خروج از کشور ، از شهرخارج شوند. ولی اینکه چگونه یک روز قبل از اجرای این توافق، وزیر امور خارجه آمریکا یک سفر فوری به طرابلس کرده و قول پول و همکاری نظامی میدهد بسیار جای سوال است. این ساده لوحی است که باور کنیم که قذافی در روز روشن در بیابانی که تحت نظارت ماهواره ای قرار دارد ، از سرت ، شهری که کاملا محاصره شده و تمام تحرکات و ارتباطات آن کنترل میشود، بدون پوشش امنیتی ، در قالب یک کاروان از شهر خارج شود.