Defend Iran بازگشت به

September 17, 2012

کارگاه سرمایه داری، کورۀ آدم سوزی

هنوز که هنوز است مردم دنیا وقتی می خواهند اوج توحش و جنایت علیه بشریت را نشان دهند آدم سوزی دسته جمعی (هولوکاست) در آلمان هیتلری را مثال می زنند. تا پیش از آن، شاید به آتش کشیدنِ مخالفان عقیدتیِ کلیسا در قرون وسطا نماد توحش و جنایت برضد انسان شمرده می شد. به هر حال، این آدم سوزی ها نقاط عطف تاریخی مهمی در دستیابی به قله های جنایت علیه بشریت به حساب می آیند و، بی تردید، انسان معاصر باید آنها را بی وقفه یادآوری و محکوم کند، بر پیشانی مدافعان شان عرق شرم بنشاند، و بدین سان تا آنجا که ممکن است امکان تکرار آنها را منتفی سازد.
با این همه، خلاصه کردن بانیان آدم سوزی در کلیسای قرون وسطا و آلمان نازی می تواند پردۀ ساتری برای پنهان ساختن بانی و عامل اصلی سوختن دسته جمعی انسان در دنیای کنونی باشد. 300 کارگر در یک کارگاه لباس دوزی در کراچیِ پاکستان زنده زنده در آتش می سوزند و در عرض چند ساعت جزغاله می شوند. اینجا دیگر نه پای کوره های آدم سوزی آلمان هیتلری در میان است و نه تل هیزم کلیسای قرون وسطا. اینجا کارِ مزدی است که انسان را زنده زنده در آتش می سوزاند. اینجا رابطۀ خرید و فروش نیروی کار است که انسان را جزغاله می کند. اینجا حرص سوداندوزی برای انباشت هرچه بیشتر سرمایه است که انسان را نیست و نابود می سازد. اینجا کارگاه سرمایه است که نقش کورۀ آدم سوزی را ایفا می کند. آیا بازهم لازم است برای بازگویی و افشای جنایت علیه بشریت از استعاره ها و کلیشه های هولوکاست و کلیسای قرون وسطا استفاده کنیم؟ در واقع، یک هدف مهم دنیای سرمایه داری لیبرال از عمده کردن و برجسته ساختن هولوکاست و کلیسای قرون وسطا همین است.  سرمایه داری می کوشد با این کار بر عامل اصلی جنایت علیه انسان کنونی یعنی رابطۀ خرید و فروش نیروی کار پرده اندازد. بی شک، همان گونه که گفتیم، جنایات آلمان نازی و کلیسای قرون وسطا را باید محکوم کرد. اما آنچه باید بسیار بیش از اینها محکوم شود سرمایه یعنی رابطۀ خرید و فروش نیروی کار است. این رابطه است که انسان ها را زنده زنده می سوزاند و نابود می کند، آن هم نه فقط یکبار در تاریخ بلکه به طور روزمره، آن هم نه فقط در پاکستان بلکه در سراسر دنیای کنونی. همزمان با انتشار خبر سوختن 300 کارگر در پاکستان، خبری نیز ازسوئد – مهد تمدن و رفاه سرمایه داری – در رسانه ها منتشر شد که در اینجا بازگویی آن را جهت اطلاع مدافعان و سینه چاکان دنیای سرمایه داری غرب لازم می دانیم.
در ويديویی که روز چهارشنبه 12سپتامبر 2012 در رسانه ها منتشر شد و در دوربین سقف یکی از ایستگاه های قطار در جنوب استکهلم – پایتخت سوئد – ثبت شده است، مردی را می بينيم که احتمالاً مشروب زيادی نوشيده و تلوتلو مي خورد و روی ريل قطار می افتد و بيهوش مي شود. اندکی بعد مرد دیگری از ديوارۀ کوتاه ریل پائين می پرد و به طرف مرد اول می رود، اما نه برای کمک به او بلکه برای خالی کردن جیب اش. او شروع مي کند به جستجوی جيب های مرد بيهوش که حالا معلوم شده 38 ساله است و «جانی» نام دارد. سارق بعد از اين که جيب های «جانی» را خالی مي کند او را بيهوش روی ريل رها مي کند، از ديواره بالا مي پرد و بدون این که حتی به نگهبان ایستگاه بگوید که مردی بیهوش روی ریل قطار افتاده فرار می کند. ده دقیقه بعد قطار وارد ایستگاه می شود و از روی پيکر مرد بيهوش مي گذرد. «جانی» به طور معجزه آسايی از مرگ نجات يافته اما سخت زخمی است و نیمی از پای چپ اش را از دست داده است.  (www.dailymail.co.uk)
نظام سرمایه داری چه در پاکستان و چه در سوئد دوزخ سوزانی است که انسان ها را زنده زنده در آتش خود می سوزاند و هر چیز انسانی را در آنها نابود می کند. اکنون هیچ استعاره ای بهتر از سرمایه یعنی رابطۀ خرید و فروش نیروی کار اوج جنایت علیه بشریت را بیان نمی کند. بکوشیم هر جنایتی علیه بشریت را با رابطۀ سرمایه توضیح دهیم و این رابطه را به چیزی تبدیل کنیم که مدام در ذهن تک تک کارگران دنیا تیرباران می شود.
 کمیتۀ هماهنگی برای ایجاد تشکل کارگری

 


April 07, 2012

پیام نوروزی خانم کلینتون



پیام نوروزی خانم کلینتون

خانم کلینتون داده به من پیغام

کارت تبریک همراش بود، با کمی گوشت خام

گوشت رو به سگ دادم، نخورد و وغ وغ کرد

گفت بوی خون میده ، ای احمق بیدرد

کارت رو که باز کردم ، خیلی صدا میداد

صدای بمب ریختن رو بچه ها میداد

پیغامش رو خوندم ، خیلی غلط توش بود

هم خیلی دروغ داشت ، هم خیلی مخدوش بود

پیغامشو دیروز ، واسش کردم اصلاح

روشن حقیقت شد ، مانند قرص ماه

هرچی دروغ توش بود، ضربدر کشیدم روش

هرچی غلط کرده ، کردم واسش روتوش

پیغام اصلاحی ، اینجوری شد دیروز

"هر روزتان نوروز، نوروزتان پیروز"

آقای اوباما ، چون شوهر بنده

زر میزنه خیلی ، هی میگه میخنده

اما همه فکرش ، پست و ریاسته

هم خیلی شیاده ، هم با سیاسته

تو جنگ و خونریزی ، همتای جورج بوشه

در حفظ سرمایه ، بد جوری میکوشه

با این همه احوال ، میزنه از صلح دم

بهونه میکنه ، دموکراسی رو هم

هر سال شب نوروز ، هی میکنه زر زر

امسال خودش وغ زد ، گفت من بزنم زر

هر چی که او گفته ، یه مشت حرف مفته

هر کی گولش رو خورد ، با کله می افته

سر تا سر دنیا ، ما عاشق نفتیم

هر جا که نفت باشه ، با کله توش رفتیم

نفتو بده ارزون ، میشم تو را یاور

پررو شوی اما ، میشی بدون سر


نفتو بده به من ، بجاش ببر موشک

بنداز سر دشمن ، نکن تو اصلا شک

دشمن نداری تو ، فکرش رو من کردم

آخرین مدل رو من ، براتو آوردم

با این همه احوال ، بازم میگم امروز

" هر روزتان نوروز ، نوروزتان پیروز"


مسعود الوند

مارچ 2012


اما، زمين هميشه همان‌گونه سخت‌پشت بيرون كشيده تن از زير هر بلا



شادباش نوروزى
كانون نويسندگان ايران
اما، زمين هميشه همان‌گونه سخت‌پشت
بيرون كشيده تن از زير هر بلا





اى بس كه تازيانه‌ى خونين برق و باد
پيچيده دردناك
بر گُرده‌ى زمين،
اى بس كه سيل‌ كف‌ به لب آورده‌ى عبوس
جوشيده سهمناك بر اين خاك‌ سهمگين،
زان‌گونه مرگ‌بار كه پنداشتي، دريغ
ديگر زمين هميشه تهى مانده از حيات.
اما، زمين هميشه همان‌گونه سخت‌پشت
بيرون كشيده تن
از زير هر بلا ،
و آغوش باز كرده به لبخند آفتاب
زرين و پُرسخاوت و سرسبز و دلگشا . . .
سرماى امسال، چنان‌كه انتظار مي‌رفت، بسى استخوان‌سوزتر از سال‌هاى پيش بود و گاه به‌راستى تا حد فسردن خون در رگ‌ها پيش مي‌رفت. با اين همه، زمين نفس مي‌كشد و، باز هم چنان‌كه انتظار مي‌رود، هُرم گرماى زمين سوز جان‌گزاى سرما را واپس مي‌راند و عرق شرم بر پيشاني‌اش مي‌نشاند. سربرآوردن گرماى جان‌بخش بهار از اعماق زمين،‌ در حالى ‌كه همه‌ چيز بر سلطه‌ى بي‌چون‌وچراى انجماد و يخ‌بندان گواهى مي‌دهد، حكايت‌گر غلغله و غوغايى است كه هرچند اكنون چندان هويدا نباشد اما پرخروش‌تر و نيرومندتر از آن است كه به سلطه‌ى سركوب‌گر سرما تن در دهد. در آستانه‌ى بهار و تقارن آن با سال نو، از حضيض كهنگي تحميلي سركوب و سانسور گل‌سرخى به سوى نوروز و هر چيز نو ديگر پرتاب مي‌كنيم، و نوتر از همه، آزادى!
با آرزوى اين نوترين شكفتن‌ها براى همه‌ى مردم،‌ فرارسيدن بهار و سال نو را شادباش مي‌گوييم.
كانون نويسندگان ايران
27 اسفند 1390


27 اسفند 1390 11:28