Defend Iran بازگشت به

April 07, 2012

پیام نوروزی خانم کلینتون



پیام نوروزی خانم کلینتون

خانم کلینتون داده به من پیغام

کارت تبریک همراش بود، با کمی گوشت خام

گوشت رو به سگ دادم، نخورد و وغ وغ کرد

گفت بوی خون میده ، ای احمق بیدرد

کارت رو که باز کردم ، خیلی صدا میداد

صدای بمب ریختن رو بچه ها میداد

پیغامش رو خوندم ، خیلی غلط توش بود

هم خیلی دروغ داشت ، هم خیلی مخدوش بود

پیغامشو دیروز ، واسش کردم اصلاح

روشن حقیقت شد ، مانند قرص ماه

هرچی دروغ توش بود، ضربدر کشیدم روش

هرچی غلط کرده ، کردم واسش روتوش

پیغام اصلاحی ، اینجوری شد دیروز

"هر روزتان نوروز، نوروزتان پیروز"

آقای اوباما ، چون شوهر بنده

زر میزنه خیلی ، هی میگه میخنده

اما همه فکرش ، پست و ریاسته

هم خیلی شیاده ، هم با سیاسته

تو جنگ و خونریزی ، همتای جورج بوشه

در حفظ سرمایه ، بد جوری میکوشه

با این همه احوال ، میزنه از صلح دم

بهونه میکنه ، دموکراسی رو هم

هر سال شب نوروز ، هی میکنه زر زر

امسال خودش وغ زد ، گفت من بزنم زر

هر چی که او گفته ، یه مشت حرف مفته

هر کی گولش رو خورد ، با کله می افته

سر تا سر دنیا ، ما عاشق نفتیم

هر جا که نفت باشه ، با کله توش رفتیم

نفتو بده ارزون ، میشم تو را یاور

پررو شوی اما ، میشی بدون سر


نفتو بده به من ، بجاش ببر موشک

بنداز سر دشمن ، نکن تو اصلا شک

دشمن نداری تو ، فکرش رو من کردم

آخرین مدل رو من ، براتو آوردم

با این همه احوال ، بازم میگم امروز

" هر روزتان نوروز ، نوروزتان پیروز"


مسعود الوند

مارچ 2012


اما، زمين هميشه همان‌گونه سخت‌پشت بيرون كشيده تن از زير هر بلا



شادباش نوروزى
كانون نويسندگان ايران
اما، زمين هميشه همان‌گونه سخت‌پشت
بيرون كشيده تن از زير هر بلا





اى بس كه تازيانه‌ى خونين برق و باد
پيچيده دردناك
بر گُرده‌ى زمين،
اى بس كه سيل‌ كف‌ به لب آورده‌ى عبوس
جوشيده سهمناك بر اين خاك‌ سهمگين،
زان‌گونه مرگ‌بار كه پنداشتي، دريغ
ديگر زمين هميشه تهى مانده از حيات.
اما، زمين هميشه همان‌گونه سخت‌پشت
بيرون كشيده تن
از زير هر بلا ،
و آغوش باز كرده به لبخند آفتاب
زرين و پُرسخاوت و سرسبز و دلگشا . . .
سرماى امسال، چنان‌كه انتظار مي‌رفت، بسى استخوان‌سوزتر از سال‌هاى پيش بود و گاه به‌راستى تا حد فسردن خون در رگ‌ها پيش مي‌رفت. با اين همه، زمين نفس مي‌كشد و، باز هم چنان‌كه انتظار مي‌رود، هُرم گرماى زمين سوز جان‌گزاى سرما را واپس مي‌راند و عرق شرم بر پيشاني‌اش مي‌نشاند. سربرآوردن گرماى جان‌بخش بهار از اعماق زمين،‌ در حالى ‌كه همه‌ چيز بر سلطه‌ى بي‌چون‌وچراى انجماد و يخ‌بندان گواهى مي‌دهد، حكايت‌گر غلغله و غوغايى است كه هرچند اكنون چندان هويدا نباشد اما پرخروش‌تر و نيرومندتر از آن است كه به سلطه‌ى سركوب‌گر سرما تن در دهد. در آستانه‌ى بهار و تقارن آن با سال نو، از حضيض كهنگي تحميلي سركوب و سانسور گل‌سرخى به سوى نوروز و هر چيز نو ديگر پرتاب مي‌كنيم، و نوتر از همه، آزادى!
با آرزوى اين نوترين شكفتن‌ها براى همه‌ى مردم،‌ فرارسيدن بهار و سال نو را شادباش مي‌گوييم.
كانون نويسندگان ايران
27 اسفند 1390


27 اسفند 1390 11:28