Defend Iran بازگشت به

April 15, 2013

دیدگاه ها و گفتگوها :





منبع: نشریۀ روشنگر   


گرد آورنده: پرتو

زمانی که گروه "الشباب" بیمارستان مردمی یک پزشک سومالیایی را اشغال میکنند، بیماران مجبور به فرار میشوند


پزشکی در سومالی، با عنوان "مادر حوا" موسس یک کمپ  برای90،000 پناهنده ی آواره از دست جنگ افروزان

خبر این بود: جنگ افروزان وابسته به القاعده در سومالی قسمتی از کمپ و بیمارستانی  که توسط دکتر حوا عبدی، پزشک متخصص زنان و زایمان و حقوقدان اداره میشود را تخلیه کردند..  او زنی 65 ساله است . پزشک و حقوقدانی که به پاس خدمات بی دریغ و شجاعانه اش  مردم سومالی به او "مادر حوا"میگویند. 
حوا به همراه دو دخترش دیکو و امینه،  پناهگاه و درمانگاهی را برای ارائه خدمات به 90،000 آواره سومالیلیی راه انداخته اند.  این درمانگاه در 20 کیلومتری شهر مگادیشو، در محیطی پر از خشونتهای بی وقفه   بنا شده است






حوا در سال 1964 از کمیته زنان اتحاد جماهیر شوروی بورسیه تحصیلی گرفت. او دوره دکترا و تخصص زنان وزایمان را از دانشگاه کیف (اکراین) دریافت کرد و  پس از بازگشت به سومالی دربیمارستانهای دولتی مشغول به کار شد. او ا ز 1975 تا 1979 دوره لیسانس رشته حقوق رانیز در دانشگاه ملی سومالی تکمیل کرد.  دکتر حوا  کلینیک خود را در سال 1983 بین مگادیشو  و آفگویی بنا کرد.  او به مداوای زنان آبادیهای  آن منطقه برای به دنیا آوردن نوزادشان، به رایگان و بدون توجه به اینکه از چه قبیله و مذهبی هستند  پرداخت.   کلینیک  یک اتاقه او به تدریج بزرگ و بزرگتر وتبدیل شد به بیمارستانی با 400  تخت و پناهگاهی برای زنان، قربانیان خشونتهای  گروههای مسلح و خانواده هایی که از ترس گروههای ترور و تجاوز فرار کرده بودند.   حوا و همکارانش به تدریج این کمپ را گسترش داده و 1300 هکتار زمینهای اطراف بیمارستان را به این منظور اختصاص دادند. حوا میگوید  این زمینها را  از مادرش به ارث برده است.  در این کمپ جمعیتی بیش از 90،000 نفر زندگی میکنند.  در این کمپ ، 102 کارمند از پزشک ونرس، 150 کشاورز و ماهیگیر و تیم بزرگی از داوطلبان که کارهای مختلف کمپ ازجمله فراهم کردن آب آشامیدنی ، نگهبانی و کارهای ساختمانی  را به عهده گرفته اند. مدرسه برای کودکان، کلاسهای سوادآموزی و بهداشتی برای والدین دایر شده  مثل مراقبت و تغذیه کودکان ومنع والدین از ختنه دختران.  قوانین مختصری نیز وضع شده از جمله اینکه هیچ مردی حق کتک زدن همسرش را ندارد و زندان کوچکی هم جهت تضمین اجرای قوانین  ساخته شده.
گریس ولد، روزنامه نگار آمریکایی، که در سال 2008  با دکبر عبدی دیداری داشته مینویسد که برای تامین منابع مالی این  کمپ ازکمکهای بشردوستانه ی  سازمانهای اجتماعی کمک گرفته میشود . اما  گروههای پشیبانی سازمان ملل بارها اظهار کردند که به علت نا امن بودن آن منطقه نتوانسته اند کمکهای دارویی و غذایی خود را به این کمپ ارسال کنند. 
اما  حوا میگوید ما نباید فقط منتظر کمکهایی از بیرون باشیم ، این برای ما وابستگی ایجاد میکند .  در جهت اجرای همین منظور است که در زمینهای کمپ کشاورزی میکنند  ماهیگیری میکنند و با ساده ترین و حد اقل امکانات ، کلاس و مدرسه و مرکز بهداشت و مراکز آموزش بزرگسالان ساختند. آنها در کنار هم با تلاش و همکاری جمعی نشان دادند که میتوان  یک زندگی انسانی فارغ از شائبه های قبیله و مذهب و بدون بازی در آوردنها و دفتر و دستکهای دولتی بنا کرد و این یک رویا و خیال نیست.  این همان واقعیتی است که صاحبان سرمایه برای نابودیش گروههای مسلح ترور و تجاوزتشکیل میدهند و میلیونها پول در این راه دست و دلبازی میکنند.  این همان واقعیتی است که نشان میدهد مردم به دنبال یک زندگی آرام و امن هستند و برای به دست آوردنش حاضر به هرگونه همکاری هستند.  این همان واقعیتی است که  نظریه ی وجود "ایگو" (نفس اماره)که گرایش به خشونت را در وجود انسانی ذاتی میداند را مهر باطل میزند.  ایگو و نفس اماره به طور طبیعی و بذاته وجود ندارد بلکه چیزی است که برای به وجود آوردنش باید پول و سلاحهای کشنده خرج کرد ، باید گسترش  فقر را دامن زد،  باید خشونت را رواج داد و به نمایش گذاشت .
در طول این مدت ، کمپ بارها مورد خمله گروههای ترور و وحشت قرار گرفته. روز 8 ماه  می 2010 گروه الشباب، منتسب به القاعده به کمپ حمله مسلحانه کرده و خطاب به حوا میگویند تو هم زن هستی و هم پیر  و اجازه نداری این مجموعه را اداره کنی. حوا پاسخ میدهد شما که هم مرد هستید و هم جوان چه خدمتی به مردم میکنید. او از نیروهای دولتی کمک خواست و پاسخ این بود ما نمیتوانیم کاری بکنیم.  حوا میگوید گروههای مسلح هنگام ترک محل پرچم سیاهی را در محوطه بیمارسستان به عنوان هشدار نصب کردند.  البته این ماجرا تحت فشار اعتراض عمومی مردم و حمایتهای بین المللی ، اگر چه با خسارتهایی به بیمارستان و تاسیسات، خاتمه یافت.   صبح روز 26 فوریه 2012 ،  گروههای مسلح الشباب اتوبوسهای کمپ را متوقف کرد ، مسافران را پیاده و 700 کودک را از والدین جدا کرده و با خود بردند.  نگاههای وحشتزده مادران و پدران  گویای نگرانی کشنده شان بود که نمیدانستند بر سر کودکان بیگناهشان چه خواهد آمد.   هنگام غروب کودکان بازگردانده شدند.  ماجرا از این قرار است:  آنها را برده بودند ، تفنگ به دستشان داده و به آنها یاد داده بودند چه شعارهایی در حمایت از یکی از قبایل و آن گروه مسلح بدهند.   آیا تا کنون فیلمها و یا گزارشهایی را دیده اید که جوانانی کم سن و سال با تفنگهایی دو برابر جثه خودشان و با مشتهای گره کرده  در جاده های خاکی و پر گرد و خاک در حال دویدن و شعار دادن به هوا خواهی گروههای افراطی مذهبی –قبیله ای  هستند؟  اینها همان کودکان و نو جوانانی هستند که ربوده شده و با زور و تهدید به چنین کارهایی وا داشته میشوند.  وبه این طریق افکار عمومی در این جهت کنترل میشود :  که  گروههای مسلح و متعصب  و خشن، نمایندگان واقعی مردم هستند واین است وضعیت مردم عقب مانده آفریقایی  که کودکان کم سن و سالشان به جای آموزش و درس  تفنگ  بدست  به پشتیبانی از قبیله شان و به حمایت از گروههای ترور و وحشت در بیابانها میدوند  و خشونت می آفرینند. آنچه در رسانه ها بیان نمشود پشت صحنه ی ماجراست.
 سر انجام در ماه مارچ 2012 دادگاه اسلامی متعلق به گروه الشباب حکم به تخلیه کمپ داده و فقط اجازه میدهد که بیمارستان در محلی دیگر به کار خود ادامه دهد. حوا گفت که چند روز گذشته، یک دادگاه اسلامی متعلق به" الشباب"، یک گروه تند رو اسلامی،  حکمی صادر کرده مبنی بر اینکه  قسمتی از این مجموعه دیگر در مالکیت حوا نباشد  و  در نتیجه انبوهی از پزشکان، بیماران و ساکنان آین کمپ مجبور به تخلیه شده و به مگادیشو که تحت کنترل اتحادیه آفریقایی حافظ صلح و نیروهای حکومتی سومالی است منتقل شوند.



















دیدگاه ها و گفتگوها :

No comments: